راز و نیاز با خدا
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام ، تو من . ..
..........................................................................................
بارالها
خدا ، فراموش شده ای که همیشه روبروی ماست …
.
.
در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت در حالیکه گویی ایستاده بودم !
چه غصه هایی که فقط به سپیدی مویم حاصل شد در حالیکه قصه کودکانه اى بیش نبود !
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمی شود !
به همین سادگی …
.
.
چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !
.
.
ﺣﻤﺪ ﻭ ﺳﭙﺎﺱ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﯼ است ﮐﻪ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺟﺎ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﺒﻮﺩﻡ !
.
.
خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم !
بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم !
خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش ، مبادا بمیرد
خدایا دلم را که هر شب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته ، شبی می فرستم برایت
.
.
مخاطب خاصت که خدا باشه ، به درک که یکی از این مخاطب های زمینی نداریم !
.
.
خدایا ، تو آن مشترک مورد نظری هستی که همیشه در دسترسی …
.
.
نشناخته را محرم هر راز مکن
قفل دل خود بر همه کس باز مکن
در قلک دل برای آینده خویش
جز عشق خدا هیچ پس انداز مکن
.
.
یادت باشد هیچ کجا آنقدر شلوغ نیست که نتوانی لحظه ای با خدا خلوت کنی !
- ۹۴/۱۰/۱۴